معنی ظرف بزرگ مسی
حل جدول
دوستکامی
ظرف مسی بزرگ
دوستکامی
ظرف مسی
تال
ظرف بزرگ مسی دسته دار
ابگردان.
ظرف مسی دستهدار
یغلاوی
ظرف مسی تهگرد
پاتیل
ظرف مسی حمام
تاس
دیگ مسی بزرگ
پاتیل
پاتیل مسی
دیگ بزرگ مسی
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
مسی. [](اِ) به هندی کاکنج است و در بعضی بلاد اطریلال را به این اسم خوانند.(تحفه ٔ حکیم مؤمن).
مسی. [م ِس ْی ْ / م ُ](ع اِ) شبانگاه.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(دهار)(مهذب الاسماء).
مسی. [م ِ](ص نسبی) منسوب به مس. از جنس مس. ساخته شده از مس. || گونه ای رنگ سرخ مانند رنگ مس. به رنگ مس. مسی رنگ. || مس فروش. مسگر. || یک قسم سَنونی معمول هندوستان که رنگ میکند دندانها را.(ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به مس ساخته از مس: ظروف مسی. مسیحادم. آنکه دمش همچون عیسی مسیح باشد درزنده کردن مردگان و علاج بیماران.
معادل ابجد
1519